انتقاد بر انتقاد

با سلام به تمام همشهریان محترم و دوستان گرامی و هاوریان محترم وبلاگ اوال.

با توجه به دغدغه های فکری و حساسیت های ذهنی دوستان محترم و شورای نویسندگان وبلاگ اوال

برای رفع مقداری هر چند اندک از نیازهای ضروری جامعه بویژه مسایل اجتماعی و فرهنگی مربوط به

شهر عزیزمان کامیاران تصمیم دوستان دلسوز برای ایجاد فضای مجازی وفعالیت در فضای وبلاگ برای ارایه

خدمات علمی وفرهنگی منجر به تولد وبلاگ اوال شد.اما در طول چهار ماه فعالیت وبلاگ اوال با نتقادات

مختلفی که گاه صمیمی و محترمانه و گاه تند و بی انصافانه بود مواجه بودیم.

اما انچه که مرا به نوشتن این مطلب وادشت بیان مسایل مختلف مربوط به نحوه ایجاد وبلاگ و نوع

فعالیت جمعی دوستان اوالی میاشد.

اما نیاز ضروری که منجر به بی تابی من برای جواب دادن نحوه انقادات احساس میکردم دلیل اصلی من

 برای نوشتن بود.امیداوارم با اگاهی دوستان از این مطلب برای هر چه مفیدتر بودن وبلاگ استفاده

شود.ولاغیر...

از تمامی دوستان خواهشمندم پس از خواندن مطلب به دوستان دیگر هم ابرای مطالعه این مطلب

اطلاع دهند.که شاید برای نحوه انتقادات و درک شرایط نویسندگان مفید باشد.

ادامه نوشته

مثل مداد باش تا به آرامش برسی...

برای رسیدن به آرامش

 

در مداد ۵ خاصیت وجود داره که اگه به دستشون بیاری تموم عمرت به آرامش میرسی :

 

1- میتونی کارای بزرگ کنی ، اما نباید هرگز فراموش کنی دستی وجود داره که هر حرکت تو را هدایت می کنه...

 

اسم این دست خداست ، او باید تو رو همیشه در مسیر اراده ش حرکت بده.

 

2 - گاهی باید از اون چه که می نویسی دست بکشی و از مداد تراش استفاده کنی...

 

این باعث میشه مداد کمی رنج بکشه اما آخر کار نوکش تیزتر میشه ، پس بدون که باید رنجهایی رو تحمل کنی چرا که این رنج باعث میشه انسان بهتری بشی.

 

3 - مداد همیشه اجازه میده برای پاک کردن یک اشتباه از پاک کن استفاده کنیم...

 

بدون که تصحیح یک کار خطا ، کار بدی نیس و در واقع برای اینکه خودت رو در مسیر نگه داری مهمه.

 

4 - چوب یا شکل خارجی مداد خیلی مهم نیس، ذغالی که داخل چوبه اهمیت بیشتری داره...

 

پس همیشه مراقب باش درونت چه خبره؟

 

۵ - و سرانجام مداد همیشه اثری از خود به جا میزاره...

 

بدون هر کاری که توی زندگی میکنی ردی به جا میزاره و سعی کن نسبت به هر کاری که میکنی ، هوشیار باشی و بدونی چه می کنی.

سخنی از ته دل

سلام

روز اولی که میخواستم با این وبلاگ همکاری کنم در یه لحظه یاد یه واقعه افتادم

لطفا بقییه راهم بخوانید

ادامه نوشته

قدر همدیگر رو بدونیم...

 

 
http://www.pejman.com/jokes/life_cycle.gif

 

 موجودات غریبی هستیم
نه طاقت دروغ را داریم
و نه تحمل حقیقت را
...
 

کی خسته ست؟

یکی از دوستان  یه چیز خوب گفتن ...گفتن نکنه خسته شده باشید

این جمله رو که دیدم یاد بابام افتادم که همیشه انرژی زیادی داره تو روزهای گرم که تو باغ باهم کارمیکردیم هروقت احساس میکرد همه خسته ن و یه مقدار بی حال شدن

سینه بر میتافت و با صدای بلند وپر انرژی دادمیزد: کی خسته ست ؟

وبعد دوسه بار تکرار میکرد  اونقدر  که همه رو وادار میکرد  با صدای بلند بگن دشمن

بعد که بابامرو با اون انرژی میدیدم نیمی از توتنم رو دوباره به دست میاوردم و با لبخندی کوچک در گوشه ی لبم

دوباره شروع به کار میکردم

میخوام بگم این وبلاگ یه بابا لازم داره که هر وقت بچه ها ضعیف شدن دادبزنه کی خسته ست  وهمه رو دوباره روشن کنه

ولی متاسفانه ...          ایشالله که به قول کاک رحیم به خاطر امتحانا باشه وبعد درست بشه

حجاب زن و مرد ندارد...

سلامی گرم به گرمای اهواز به همه ی دوستان عزیزم، امیدوارم من هم بعنوان دانشجوی راهنمایی ومشاوره در دانشگاه شهید چمران اهواز بتونم در حد خودم مطالب جالبی و کاربردی روانشناسی و مشاوره را خدمت شما عزیزان پست کنم .
بانظراتتون منو بیشتر یاری کنید.
تنها جایی که “حجاب” داشت،
                                                                                             هنگام نماز خواندن بود؛
 
گویا تنها کسی که به
 
او “محرم” نبود “خدا” بود...
 

دوست خودرا بشناسید

اگه یه دوستی دارید که:

۱- هرروز بهتون زنگ میزنه یا ایمیل میفرسته .. حتما یه بار امتحانش کنید واگه قبول شد قدرش رو بدونید

۲ - هرکاری براش میکنید ولی اون زیاد محلتونرو نمیزاره.. معنیش این نیست که آدم بدیه ادامه بدین بالاخره متوجه میشه چقدر دوسش دارید

۳ - اگه یه دوستی دارید که تو یه هفته بیش از نصف تماسهایی که باهاتون میگیره برای احتیاجهای خودشه و میخواد یه چیزی بهش بدید که دیگران نمیدن حتما شمارو با داشته هاتون میخواد وبدون اونها براش ارزشی ندارید... یه بار امتحانش کنید وبگید نمیدم یه بار بهش نه بگید اگه بازم دوستتون موند .... اونوقت بهش اعتماد کنید


ادامه در ادامه مطلب
ادامه نوشته

آهای جوان کامیارانی !!!!!

جوانان هم سن وسال من سلام باهاتون یه گپ دوستانه دارم حتما بخونید!!!

واسه این تو ادامه مطلب نزدم که میدونستم نمیخونید پس حتما بخونید

چی پیش خودتون فکر میکنید ؟ چرا انقدر سرد وبیجونید؟ فکر کردید زندگی وجوانی همش یعنی تو جمع دوستان نشستن و گپ زدن و متلک پروندن و آخر آخرش هم یه باشگاه رفتن؟

آره اینا لازمه ولی شمارو به خدا یه کم کمترش کنید.. ورزش رو نه ها !! گپ زدنو تو جمع دوستان نشستن هم نه ! بلکه تو باغ نبودن رو عرض میکنم .. اگه اولین باریه که به این وبلاگ سر میزنید واگر چندمین باره بفهمید درک کنید که جوون های امروز من وشماییم که به خاطر درس از هم دوریم ...جوونی ماشده این شهر واون  شهر پراکنده بودن و سال به سال از هم خبر نداشتن ...  دوستان  لطف کردن این پایگاه رو گذاشتن واسه باهم بودن ما ها .... یه سر به عکس وبلاگ ودرباره ی وبلاگ بزنید.... اینجا جاییه برای ارتباط ما باهم  ... نظر بزارید... خبر بگیرید... اینجا دوستانی هستند از هر رشته ای تو هر دانشگاهی ... میتونید نیازهاتون رو بگید از دیگران کمک بخواید.. از دوستاتون خبر بگیرید

... اگه نرمافزاری ... قرئانی چیزی خواستید بگید ... هرکی تونست جور میکنه بالاخره هیچ نباشیم ۱۵..۲۰تا نویسنده ایم به  لیست هم نگاه نکنید و بخندید مبالغه کردم!!!

وبالاخره در عالم رفاقت و دوستی خجالت بکشید(م) فعال باشید(م)

دیگه نگم ها اینجا مال ئاواله کانی کامیارا نه باهم باشیم

چه گونه تغییر کنم؟

از سرزمین دیگری آمده ام آمده ام تا خود را به جها ن معرفی کنم آمده ام هر آنچه از نا پاکی ها بر زمین است بروبم و با برداشتن بوی گند گناه و اشتباه بر زمین عطر گل محمدی بیافشانم

دوستان برای راکد نایستادن و به گنداب تبدیل نشدن با خود عهد هایی ببندیم و بر خود امر کنیم تا به انها وفا کنیم و برای استقامت در این راه چون عهدی را به سرانجام رساندیم به خود ببالیم و به خود جایزه بدهیم و چون از عهده ی پیمانی بر نیامدیم خود را مجازات کنیم

 باور کنید بعد ها احساس غرور زندگی و اعتماد به نفس خواهید کرد

سه روز برای اجرای هر قانون / یک هفته برای نهادینه کردن آن /و یک ماه برایبازسازی خود روی آن روش

قانون اول: اولویت بندی کنیم "مثلا همواره اول نمازمان را بخوانیم بعد کار را انجام دهیم هر گاه صدای اذان را شنیدیم حتما کار خویش را تعطیل کنیم مگر اینکه در مورد آن کار نماز در اولویت دوم باشد "

پس     :                 عهد اول : اول نماز

این کا ر به شما نظمی میبخشد که بعد از اجرا کردنش در چند روز به طور نا باورانه ای احساس خوبی خواهید داشت به خودتان اعتماد کنید و قدم در راه بنهید شما قوی ترین موجود دنیایید وباهوشترین

چاق سلامتی

سلام ....

گاهی نمی خواهی و میشود....

گاهی نمی شود که نمیشود.....

گاهی هزار دوره دعا بی استجابت است...

گاهی نا خواسته قرعه به نام تو میشود....

گاهی گدای گدایی و بخت یارت نیست....

گاهی تمام شهر گدای تو میشود....

حکمتت را شکر...........

بعضی حرفها رو وقتی میشنوی میشی مث وقتی که یه آهنگ گوش میدی و مث وقتی میشی که داری تو خیابون تو حال خودت راه میری یه دفعه سرت و میچرخونی و چشت میفته به یکی و بعد....

 میری یه جایی که صدتا اکس صدسال نفرستن...

 میدونی چرا؟؟؟

جوابش تو یه جمله ست   :   چون سخن از دل براید لا جرم بر دل نشیند

دوستای عزیز خوشحالم که منم فرصت پیدا کردم در خدمتتون باشم

شماهم خدایی از اون دعاهاتون که خودتون براش کف میکنین بی نصیبم نکنید

سکوت

زنبورهارامجبورکرده ایم که ازگل های سمی عسل بیاورند 

وگنجشکی که سال هابرسیم برق نشسته ازشاخه ی درخت می ترسد

بامن بگوچگونه بخندم وقتی که دورلب هایم را مین گذاری کرده اند

ماکاشفان کوچه های بن بستیم حرف های خسته ای داریم

این بار پیامبری بفرست که"فقط گوش کند".

تقصیر از ما نیست

دوستت دارم‌ها را نگه می‌داری برای روز مبادا، دلم تنگ شده‌ها را، عاشقتم‌ها را…

این‌ جمله‌ها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمی‌کنی! باید آدمش پیدا شود!

باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد!
سنت
که بالا می‌رود کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده که خرج کسی نکرده‌ای و روی هم تلنبار شده‌اند!

فرصت نداری صندوقت را خالی کنی! صندوقت سنگین شده و نمی‌توانی با خودت بکشی‌اش . شروع می‌کنی به خرج کردنشان!

توی میهمانی اگر نگاهت کرد ، اگر نگاهش را دوست داشتی،

توی رقص اگر پا‌به‌پایت آمد ، اگر هوایت را داشت، اگر با تو ترانه را به صدای بلند خواند،

ادامه نوشته

هزار افسوس بر این همه فراق

هزار افسوس بر این همه فراق

خدای من! ای نیکی اعلا! برترین لذات، سخن گفتن با توست. دوست داشتم بر درگاه تو مشتی خاک بودم، اما
چه کنم که ظلمت‌زدگان را راهی به بزم منیران نیست. می‌دانم که رستگاران درگاه تو راست‌گویان‌اند. آنان که
صدق پیش آورده‌اند و عشق برده‌اند و در نگاه تو جاویدان گشته‌اند؛ آنان که بر تو سلام دادند و به سلامت
رسیدند. آری سیمرغ معرفتت در مأمن جان آنانی می‌نشیند که سی مرغ هزار رنگ هوا را به عنقای تو برده‌اند
و به حریم امن دیدارت راه یافته‌اند؛ آنان که فقر تو را فخر خویش نمودند و سعادت دو سرای را بهره بردند و
بر بهشت لقایت، تقرب یافتند.
الهی! تو هماره خویش را به لطف و رحمت ازلی‌ات بر ما عرضه می‌داری؛ حال آنکه ما از اینکه جان خویش
را به تو عرضه داریم، پیوسته در گریزیم و این تنها از آن ‌روست که «ما عرفناک حق معرفتک». دوست
می‌داری ما را پیش از آنکه دوست بداریم و عشق ما به تو از عشق توست به ما. نخست سخن «یحبهم»
گفتی و سپس حدیث «یحبونه». تو در مایی و با ما و حال آنکه ما به جهلی قدیم، هماره تو را در بیرون
جسته‌ایم. هزاران هزار افسوس بر این همه فراق!... .

دل نوشته های معنوی

* خدايا! تو را شکر مي کنم که با فقر آشنايم کردي تا رنج گرسنگان را بفهمم و فشار دروني نيازمندان را درک کنم.

خدايا! هدايتم کن زيرا مي دانم که گمراهي چه بلاي خطرناکي است.

خدايا! هدايتم کن که ظلم نکنم زيرا مي دانم ظلم چه گناه نابخشودني است.


جهت خواندن مطالب بیشتر روی ادامه مطلب کلیک کنید

ادامه نوشته

نامه ای به خدا

نامه ای به خدا

اینجا کلبه ای ویرانه ،که بر در و دیوار آن فقط سایه های غم و نا امیدی نقش بسته ! ویرانه ای که تاریکی ترس ،تنها کورسوی حیـــات دوباره را به زیر تازیانه های خودکامـــگی خود گرفته و ساکنان آن از سر ترس برهم احترام می گذارند . و سلامها را با گوشه چشم نثــار هم می نمایند . بزرگترها ! به نام بزرگ بودن، ارابه های تکبـــر و تمسخر را برای له کردن کوچکتــــرها آماده کرده ضحاک وار خواهان خوراندن مغز آنان به دو مار اتراف و استکبار خویش هستند !!!

اینجا مخـــروبه ای سقف به کف آمده که کلاغ های سیــاه پوش ، ابری از وحشت را برای سکنــه ی آن به ارمغان آورده ؛ بطوریکه انسانیت از ترس بارش غضب این فرعونیان به گوشه ای خزیده و ناخنهای دست را برای جویدن این عقده زیر دندان برده است ! انسانها از اینکه چشمی بلند نمایند و دستی به دعا بر دارند بر خود میلرزند ؛ چــون به مرحمت چنگــالهای تیز و منقـــار لاشخـــوران لاشــه ای بدون خون نمی ماند و کوچکتــرین حرکتــی بی نصیــب نخواهد گشت چه رسد به اینــکه پلکــی زده یا دستی به دعــا برداشتـه شود!!! 

ایجا انسان محکوم به نسیـــان انسانیت است ! انسانیت را در غرفه متکبران کیلویی هیچ می فروشند !

ادامه نوشته

بژی کامیارن شاری شیرینم

سلام به دوستان گلم

بازی های  دوران کودکی رو یادتون میاد. تیله بازی ،کارت بازی،گردو بازی ،قایم موشک شبهای گرم تابستان و ... بازی، بازی و بازی بخشی از زندگی ما رو شامل می شد.

کم کم تلویزیون به ذائقه ما اضافه شد: فوتبالیست ها، کلاه قرمزی و پسرخاله، دنیای شیرین، بروسلی، تام وجری و صدها کارتون و فیلم دیگر از خاطرات فراموش نشدنی ما در گذشته هستند.

سرگرمی هایی که روز به روز پیشرفت کردند تا اینکه امروز اینترنتی را که با هدف های فراتر از سرگرمی وبازی طراحی شده بود را تحت تاثیر قرار داد .

شبکه های اجتماعی چون فیس بوک، تویتر، سایت ها،مسنجرها و وبلاگ ها بخشی از این شبکه جهانی هستند که در کنار سرگرمی (با هدف جذب مخاطب) به اطلاع رسانی در موضوع های مختلف می پردازند.

اکنون من وچند نفر از دوستان تصمیم گرفتیم که وبلاگی برای آگاهی از اوضاع واحوال  کامیارانی های مقیم شهرهای  مختلف ایجاد کنیم. هدف اصلی ایجاد چنین وبلاگی همکاری و آشنایی بیشتر اهالی کامیاران با یکدیگر در زمینه های فرهنگی ،اجتماعی ، علمی و... و پیشرفت روز افزون این دیار مستعد می باشد.

با وجود تلاش همکاران این وبلاگ نمی تواند موفق باشد مگر اینکه همکاری ویاری دوستان را با دستان پر توان وقلم های نوینشان داشته باشد.

امیدواریم که یاریگر ما در این زمینه باشید.

خدايا من اگر بد کنم تورا بنده ديگر بسيار است تو اگر با من مدارا نکني مرا خدايي ديگر کجاست؟؟؟