جواب آوالی ها

یکی ازطرفداران آوال مطلبی راازمطالب این وبلاگ مطالعه کرده وبرای ماجوابی فرستاده که خواستار قراردادن آن درمطالبمان شده که البته چون مااین قول رادادیم مطلب این دوست عزیزرادرمطالبمان قرارمیدهیم.

به نام حق.

می نویسم به نام حق که نام آشنای خدا را این روزها اولین راه برای قسم های دروغمان و به قول بعضیها دک کردن بکار میبریم.

تقدیم به تمامی مادران و خواهران:

سلام مادرم،

مادرم شنیده ام خواهرم عاشق شده . . . شنیدم شبها در رؤیا هم آغوش عشقش شده . . .مادرم بگو ببینم مردش مرد هست؟ مادرم این روزها گرگها نقاب مردانگی زده اند . . . گرگها مردانگی را به سخره گرفته اند . . . مادرم از کودکی به دخترت آموختی بکارت تنش ناموس جماعت ماست؟ بگو بدانم هیچ گفتی بکارت دلش قیمتش چند است؟

مادرم میترسم . . .

میترسم از نازکی بکارت دلش و درندگی این قوم مرد نما . . . به خواهرم بگو بکارت دلش جلوه زن بودن اوست، به او بگو دلش را به حجله کسی برد که زن بودن را می فهمد . . . که لایق لطافت اوست  . . . )

 

نوشته ای را در این وبلاگ خوانده ام با نام "پدر و مادرم،ما آمده ایم تا درس بخوانیم"،من نویسندگی را نمیدانم اما از کتابهای دبیرستانم به یاد دارم که یک نویسنده باید عدالت و صداقت داشته باشد،اما آیا نویسنده آن نوشته هم عدالت و صداقت را رعایت کرده؟

آری لب ماتیک زده،ابروی نازک شده،والبته ته ریشهای زیبا و مدل دار،پیراهنها و مانتوهای تنگ،شلوارهای جین چسبان که امروزه پسرها پوشیدنش را بهتر از دختران آموخته اند حتی آن پسرک کوردی که ترم اول دم از اصالت لباسش میزد،همه وهمه برای تصاحب علم لازم نیست.

اما شما نویسنده گرامی که نوشته اید مادرش زنگ زده به دروغ گفته "دارم درس میخوانم"،نگفته به بازار میرود تا چادر دو نفره ای را برای بیرون رفتن با دوستش مهیا کند، و حاصل زحمات پدر و مادرش را به کارت شارژ داده واولین معنی دانشگاه را به چیزی صد البته تنها به نام عشق نه معنای حقیقیش تفسیر کرده، آیا عادلانه نبود طرف دیگر داستان را نیز می نوشتید؟

آنکه 2 ساعت از 24 ساعتش را برای معشوقه اش وقت تلف کردن میداند که در طول6 ماه میشود 360ساعت آیا باقی 22 ساعتش را که می شود 3960 ساعت همه به مطالعه و کسب مدارک معتبر پرداخته؟

آنکه در همان ترم اول با دختر یا پسری آشنا شده وبا او مثل محرم رفتار کرده و حتی به خود اجازه داده به او وعده ازدواج دهد و همه اینها را گذرانده حال اگر به گفته شما از خواب غفلت بیدار شود و بفهمد برای چه به دانشگاه آمده چکار کند؟ آیا از اول روی سردر دانشگاه نوشته بودند"فروشگاه همسر"؟؟که بعد از وارد شدن به زندگی انسان دیگری تازه می فهمد برای چه به دانشگاه آمده؟

آیا میان شرمندگیهایت برای او هم نوشتی:

برای این نوشته ناعادلانه ام از قربانیان این اتفاق شرمنده ام،

معشوقه ام شرمنده ام که مینویسم وقتم را با تو تلف کرده ام اما نزد تو چیز دیگری میگفتم.

نوشته اید:"  پدر و مادرم شرمنده ام که چشمان  منتظر شما را به نگاه نامحرم دیگران فروختم"،

آیا برای همان نامحرم هم نوشته اید"شرمنده ام که پاکیت را با خودخواهی و جو گیری های اوایل دانشگاهم گرفتم"؟

نوشته ای" شرمنده ام که عرق پیشانی شما را صرف پیامک های شبانه کردم"

آیا برای او هم نوشتی"شرمنده ام که تمام آن پیامک ها دروغی بیش نبود و تنها دست نوشته های دفترچه دوستم بود"؟

شاید او با همان پیامک هایت زندگی ساخته در رؤیایش!

نوشته ای" شرمنده ام که آبروی چندین ساله شما را بازیچه دیگران کردم."،

آیا برای او هم نوشته ای "شرمنده ام که آبروی تو و پدر و مادر تو را نیز به بازیچه گرفتم"؟

نوشته ای" شرمنده ام که قول هایم را از یاد بردم"،

آیا برای او هم نوشتی "شرمنده ام که قول واهی دادم"؟

نوشته ای "روحم را در بند کردند  اسیر فتنه ام کردند"،

آیا تو روح او را در بند نکردی؟

آیا نوشته ای "شرمنده ام که تو را قربانی خوشگذرانی هایم کردم،روحت،جسمت و زندگیت را اسیر سخنان زیبایم کردم، و حال اینگونه بی رحمانه دیگران را نیز به بیدار شدن از خواب غفلت و خواباندن وجدانشان فرا می خوانم"؟

بگذار من که دم از وجدان می زنم بنویسم،از زبان دخترکی که شاید پدر و مادرش سالها او را از نگاه نامحرمان و دندان تیز گرگهای زمانه حفظ کرده اند،دخترکی که شاید ماتیک می زند،لوکس میپوشد اما از ساده ترین مسایل جنسی بی اطلاع است که امروز  تبدیل می شود به :

                                          "باکره ای که نزاییده مادر شد"! :


ادامه نوشته

کامیاران بازهم برقله افتخار

دیروز جواب کنکورکارشناسی ارشد اعلام شد.

این کنکورهم همچون کنکورهاودیگررقابت های علمی کشور برای ماپیام آورشادی وکسب موفقیت توسط بچه های شهرمان بود.

آری کامیاران این بار هم درکنکورسهم داشت وبچه های شهرمان درادامه موفقیت کنکوری های کارشناسی سال گذشته ودرآستانه کنکورامسال وامتحانات نهایی که پله اول کنکوراست

                    گلللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللل کاشتندددددددددددددددددددددددددددددددددد

دیروزشنبه خبربسیارخوشحال کننده ای دریافت نمودم که باردیگردوتن ازبچه های موفق شهرمان که 4سال پیش هم جواب کنکورشان همه ماراخوشحال کردوبه ماامیدوانرژی دادواین اراده راکه ماهم میتوانیم درکنکورکارشناسی ارشدامسال هم گل کاشتند .

این دودوست وهمشهری عزیزکه هردودردانشگاه صنعتی شریف مشغول به تحصیل اند واقعاباتلاششان گل کاشتند.

آقای منصور فاتحی راد دانشجوی مهندسی نفت باکسب رتبه9وآقای عرفان قادری دانشجوی مهندسی برق (الکترونیک)باکسب رتبه55 بازهم برای شهرمان افتخارآفریدند.

هرچندهنوزازوضعیت دیگربچه های شهرمان خبرنداریم امامطمئنیم موفقیت شهرمان به همین جاختم نمی شود وامیدواریم دیگربچه های شهرمان نیزموفق باشند.

آوال وظیفه خودمیداند ازطرف کل اعضاوکل مردم شهرموفقیت این دوعزیز راابتدابه خودشان سپس به خانواده محترمشان ودرآخربه همه همشهریان تبریک عرض نماید.

امیدواریم که این موفقیت هم باوری باشدبرای ماکه اگربخواهیم واراده کنیم مهم نیست ازچه شهرکوچک وضعیفی هستیم مهم این است ماایمان داریم

ومیدانیم که می توانیم

 

وقتی که اوضاع خراب می شود...

تنها بازمانده یک کشتی شکسته به جزیره کوچک خالی از سکنه افتاد .
او با دلی لرزان دعا کرد که خدا نجاتش دهد و اگر چه روزها افق را به دنبال یاری رسانی از نظر می گذارند، اما کسی نمی آمد . 
سرانجام خسته و از پا افتاده موفق شد از تخته پاره ها کلبه ای بسازد تا خود را از عوامل زیان بار محافظت کند و داراییهای اندکش را در آن نگه دارد . 
اما روزی که برای جستجوی غذا بیرون رفته بود، به هنگام برگشتن دید که کلبه اش در حال سوختن است و دودی از آن به آسمان می رود. متاسفانه بدترین اتفاق ممکن افتاده و همه جیز از دست رفته بود . 
از شدت خشم و اندوه درجا خشک اش زد............ فریاد زد: " خدایا چطور راضی شدی با من چنین کاری کنی؟ "
صبح روز بعد با صدای بوق کشتی ای که به ساحل نزدیک می شد از خواب پرید. کشتی ای آمده بود تا نجاتش دهد . 
مرد خسته، از نجات دهندگانش پرسید : شما از کجا فهمیدید که من اینجا هستم؟
آنها جواب دادند: ما متوجه علائمی که با دود می دادی شدیم .
وقتی که اوضاع خراب می شود، ناامید شدن آسان است. ولی ما نباید دلمان را ببازیم ..........
چون حتی در میان درد و رنج دست خدا در کار زندگی مان است .
پس به یاد داشته باش ، در زندگی اگر کلبه ات سوخت و خاکستر شد، ممکن است دودهای برخاسته از آن علائمی باشد که عظمت و بزرگی خداوند را به کمک می خواند .

 

فعالیت های شهرداری کامیاران به روایت تصویر

تصاویری ازفعالیت های عمرانی انجام شده توسط شهرداری کامیاران.

برای دیدن تصویربرروی ادامه مطلب کلیک کنید.

ادامه نوشته

شورای شهرکامیاران

معرفی اعضای محترم شورای اسلامی کامیاران ( دوره سوم )

ادامه نوشته

تصاویر مذهبی

عکس های بیشتر در ادامه مطلب

ادامه نوشته

سال نومبارک

دوستان ئاوالی سلام

ئاوال سال نوروبه همه همشهری های عزیزو هرآن کس که به ئاوال سرمیزنه تبریک میگه.

ئاوال برای شماسالی پرازشادی وسربلندی آرزومیکنه.

سال نوبرهمه شما مبارک .

 ئاگری نه وروز

حسن زیرک

ئه م روژی سالی تازه یه نه وروزه هاته وا

ئه م روژی سالی تازه یه نه وروزه هاته وا

جیژنیکی کونی کورده به خوشی و به هاته وا

وا روژهه لات له به نده نی به رزی ولاته وا

ره نگی گولاله و گه زیزه شه به ق شه وق ئه داته وه

 

آیا می دانید خانم هاوآقایان در مواقع مختلف چی می پوشند حالا ببینید:


برای دیدن تفاوت آن هابه ادامه مطالب رجوع کنید.
ادامه نوشته