دانشجویی که کارگر ساختمانی شد

جدا این چه وضعشه. دوستان، آشنایان، همشهریان عزیز!!!!

تعداد نظرات مطلب قبلی رو نگاه که کردم.... تعداد نظرات صفر. جدا دستتون درد نکنه خوب جواب زحمتای مارو دادین ممنون. کو اون همه نظراتی که از چپ و راست و بالا و پایین می اومد. بفرستین که ما منتظریم.

آقا گفته بودم همین که از دانشگاه برگشتم سریع جامه ی اقشار زحمت کش به تن ما چپوندن و ما رو به نظارت نه چهار که پنج چشمی و بیست و چهار ساعته از ساختمون موظف کردن. این واقعه برابر بود با نسیان جهان خارج. به طوری که فراموشی تاریخ و روز هفته خیلی عادی بود. صله ی ارحام پدیده ی شومی بود که ما یعنی کل اعضای خونه کاملا باهاش بیگانه شده بودیم. کم کم مفاهیم انسانی و متعالی دیگه همچون عشق دوستی محبت و حتی بعضا سلام کردن رو هم از یاد برده بودیم.

آخه ما داشتیم خونه میساختیم.

امان از خونه سازی

به نامت و یاریت

ای هوار آقا به دادم برسید.

یه تابستون داشتم و هزار تا برنامه برا انجام.

یه تابستون دارم برا کارگری و خونه سازی. اساسا از همون اولشم از خونه تهدید کرده بودن که عزیز گردن خورد تابستون حق هیچ کاری نداری تو شهرک دادگستری خونه میسازیم. اولاش به اسم تجربه خودمو دلداری میدادم که لااقل خونه سازی یاد میگیرم. ...... صحنه دوم صب ساعت 7 اینجانب در خواب ناز: جونت دراد بدو باید سفال خالی کنی. مگه بهت نگفتم کیسه سیمان هارو از وانت پیاده کردی........

از این به بعد ماجراهای سر کار رو براتون خواهم گفت. ولی بچه های عزیز تازه موی سر سیخ کرده(یادش به خیر قدیما میگفتن"تازه پشت سبیل سبز شده") اگه احیانا از طرف خونه آدم به حسابتون آوردن و گفتن پسر گلم نظرت چیه خونه نو، قشنگ، و تازه بسازیم......... سریعا پسر گل بودن خودتون رو انکار کنید و بگید نه دیگه ما رو نمی تونین "خر" کنین. خونه بی خونه ما میخایم بریم سر چهارراه همیشه شلوغ و بین المللی شهر معروف خودمون(تعجب نکنین همین کامیاران خودمون) دنبال یللی تلللی. بعدشم داد بزنین بگین: مامان جون یللی تلللی هاش خوشمزه تره!!!!!!!!

میبینمتون

موضوع انشا: 13به در خود را چگونه گذراندید.

آقا افتضاح. این چه سیزده به دری بود.

اولا نمیدونم به چه دلیلی(شاید یرای جلوگیری از سوختگی مفرط پوست عزیزان) الکی تصمیم بر این شد که 13به در ناهار خونه باشیم. چیه تعجب میکنین از این اتفاق. لطفا نکنین تعجب.



ادامه مطلب را بخوانید
ادامه نوشته

کامیاران شهری که از نو باید.....

به نامت و یاریت
باسلام
مدت چند روز از دست ما راحت بودین البته زیاد خوشحال نباشین که ....
ما برگشتیم.
اهمیت فرآیند مهم و حیاتی "کامیاران ناسی" یا "کامیاران شناسی" به حدی بود که ما رو مجبور کرد در این مورد هم بنویسیم.
اگه به شکل مسافر به شهر ما سر زده باشین از همون شروع شهرمون تا لحظه تموم شدن شهرمون(البته لازم به ذکر است که شروع کردن فرآیند عبور از شهر ما تا تموم کردن این فرآیند حداقل 10 دقیقه طول میکشد و شهر ما اونقدرهام که معاندان معتقدن کوچیک نیست چونکه ما معتقدیم کامیاران تنها شهری در ایران و شاید جهان است که.....
عرضش از طولش بیشتر است. ) 
ادامه مطلب یادت نره
ادامه نوشته

درود بر یونسکو و گردانندگانش

درود

درود بر شما مسئولان روشن و باشعور یونسکو

الحق دس مریزاد حق رو به حق دار رسوندید

دمتون گرم

احسنت به این درک و درایت مسئولان کافر اما با شعور یونسکو

"شیر آب" معروف اول شهر کامیاران هم در لیست میراث فرهنگی یونسکو قرار گرفت

سپاس از این بلند همتی.

راستی با سلام

سلامی به همه آدم های بیکار که در وبلاگ ها الکی می گردند و وقت میگذرونن

و صد البته سلام به همه اونایی که در حین وبلاگ گردی هاشون وبلاگ بچه های کامیاران رو انتخاب میکنن.

خوب بعد از این سلام و علیک تازه به این نتیجه رسیدم که کار خاصی ندارم و باید به همین قدر مطلب اکتفا کنم و شما خوانندگان عزیز رو چند روز دیگه ای در انتظار بذارم.

میدونم سخت دوری از من ولی تحمل کنین.

شما میتونین من مطمئنم. نترسین



نظر باباطاهر عریان در مورد اقدامات گلشیفته فراهانی


به اینترنت بدیدم یک کلوزآپ / نمی دونم که اصل یا فتوشاپ
بدل یا اصل ، مو کاری ندارم / دلم در سینه افتاده به توپ تاپ
اگر گشتن چو بابا نیمه عریون/ خدا را شکر شلوار پایشان بی
**********
ادامه در ادامه مطلب
ادامه نوشته

با سلام

دم همه ی بروبچه های کامیاران گرم

بلکم با اینکار بتونیم گوشه کوچیکی از مرام و صفای بچه های کامیاران رو به بقیه نشون بدیم.

آخه برحسب این گفته معروف که "آنجا خوش است که دل خوش است" ما عاشق شهرمونیم.

البته من خودم به شخصه چون به مطالعه علاقه زیادی دارم سعی می کنم در بخش مطالب خودم قسمتی رو به معرفی کتاب اختصاص بدم.