چنين بايد زيستن

چنين بايد زيستن
درین پهنۀ گیتی، اگر کسی  بخواهد که سعادتمند زیست نماید و نیکنام بمیرد، بایستی ابزار عداوت و کینه توزی را دور نهاده و دشنه و سلاح را کنار گذارد؛ چون درین سراپرده کسی سعادتمند و نیکنام خواهد زیست که ریشه های ستیزه جویی و جذور پرخاشگری را، از کنه وجودش و از ژرفای کیانش  زدوده باشد.
های خردمند فرزانه! با بر افراشتن درفش با صفای صمیمیت و اعلام گذشت ، طینت پاک و صفای باطن
خویشتن را به نمایش گذار تا راهی بصوی دلها بگشایی و بر عرش سینه های مردمان  مقام و جایگاه همیشگی
احراز نمایی.


ادامه دارد
ادامه نوشته

سامی یوسف

بهترین آهنگ سامی یوسف از نطر خیلی ها هدیه به آوال های کامیارانsami

دانلود

زمینی که هرگز ندیده اید/ بهترین تصاویر زمین از ایستگاه فضایی

زمینی که هرگز ندیده اید/ بهترین تصاویر زمین از ایستگاه فضایی

یکی از فضانوردان ایستگاه بین المللی فضایی با استفاده از یک سه پایه اقدام به گرفتن تصاویر زیبایی در زمان شب از زمین کرده است، اقدام تکنیکی که هنگام حرکت با سرعت 4 کیلومتر در ثانیه ایستگاه بین المللی عکسهای واضحی را ارائه کرده است.

منبع :خبر گزاری مهر


تصاویر در ادامه مطلب

ادامه نوشته

کشف یه اعجاز قرآنی توسط خودم

سلام دوستان

امروز داشتم قرآن میخوندم که به آیه ی ۴۴ انبیا رسیدم خیلی عجیب بود میدونید کجاش؟

یه مطلبی تو یه سایت علمی خوندم چند روز پیش که :

دانشمندان آلمانی فهمیدند که زمین ۵میلیمتر کوچکتر شده است

وارتباطش با این آیه !!!!

ترجیح میدم خودتون نگاه کنید   مطمئن باشید خیلی جالبه

ادامه نوشته

مقاله ای در مورد ازدواج

ازدواج از دیدگاه قرآن کریم وسنت

قرآن، کتاب هدایت و سعادت بشری و منبع شایسته‌ای برای درک مفاهیم و مسایل ازدواج است. بر خلاف دیگر کتاب‌های مقدس که رهبانیت و تجرد را مقدس می‌‌شمارند یا آزادی و بی‌بند و باری در اخلاق جنسی را پیشنهاد می‌کنند،قرآن راه میانه را برگزیده است. خداوند متعال می‌فرماید: وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَهَ وَلَا تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا وَأَحْسِن کَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ ؛ و به وسیله آنچه خدا به تو داده است، سرای آخرت را بجوی و سهم خود را از دنیا فراموش مکن و هم چنان که خدا به تو نیکی کرده است، تو نیز به دیگران نیکی کن و در زمین فساد مجوی، زیرا خدا، فسادگران را دوست نمی‌دارد.[قصص-77]

 

ادامه نوشته

نمایشگاه کتاب

سلام به همه دانشجویان دانش آموزان وکل کسایی که اهل کتاب وعلم هستن وهر سال اردیبهشت دلاشون پرمیزنه برای نمایشگاه کتاب واون همه کتاب جدید.

این مطلب روگذاشتم که به اطلاع کلیه بازدید کننده هابرسونم که ثبت نام برای بن الکترونیکی کتاب بدین صورت که ۲۰هزارتومان پرداخت شودوبنی ۴۰هزارتومانی داده شود آغاز شده است .

شمامیتوانید از آدرس زیر ثبت نام کنید وبعدا فرمی که برای شمانشان داده می شود را به شعب بانک صادرات برده وبن خودرادریافت کنید.

 

امیدوارم همه کتاب هایی که میخواهید روپیدا وخریداری کنید.

http://www.tibf.net/signup

20روش جایگزین تنبیه

1.      به نیازهای زمینه ای کودکتان توجه کنید.

مثال: موقعی که در صفی منتظر هستید به کودکتان چیزی بدهید تا بازی کند.

2.      به کودک اطلاعات بدهید و دلایل خود را روشن کنید.

مثال: اگر روی دیوار را خط خطی و نقاشی می کند برای وی توضیح دهید که ما چرا فقط از کاغذ برای نقاشی و رنگ کردن استفاده می کنیم.

3.      احساس زیرین و زمینه ای کودکتان را جستجو کنید.

از احساس کودکتان آگاهی به دست آورید، آن را بپذیرید و به آن گوش دهید.

مثال: اگر کودک شما نسبت به خواهر کوچکترش خشم نشان می دهد و او را کتک می زند، وی را تشویق کنید که خشم و حسادت خود را به روش بی ضرر تری نشان دهد.
ادامه نوشته

درویش و گدا

روزی گدایی به دیدن صوفی درویشی رفت و دید که او برروی تشکی مخملین در میان چادری زیبا که طناب‌هایش به گل‌میخ‌های طلایی گره خورده‌اند، نشسته است. گدا وقتی اینها را دید فریاد کشید: این چه وضعی است؟ درویش محترم! من تعریف‌های زیادی از زهد و وارستگی شما شنیده‌ام اما با دیدن این همه تجملات در اطراف شما، کاملا سرخورده شدم.

درویش خنده‌ای کرد و گفت: من آماده‌ام تا تمامی اینها را ترک کنم و با تو همراه شوم. با گفتن این حرف درویش بلند شد و به دنبال گدا به راه افتاد. او حتی درنگ هم نکرد تا دمپایی‌هایش را به پا کند.

بعد از مدت کوتاهی، گدا اظهار ناراحتی کرد و گفت: من کاسه گداییم را در چادر تو جا گذاشته‌ام. من بدون کاسه گدایی چه کنم؟ لطفا کمی صبر کن تا من بروم و آن را بیاورم.

صوفی خندید و گفت: دوست من، گل‌میخ‌های طلای چادر من در زمین فرو رفته‌اند، نه در دل من، اما کاسه گدایی تو هنوز تو را تعقیب می‌کند.

در دنیا بودن، وابستگی نیست. وابستگی، حضور دنیا در ذهن است و وقتی دنیا در ذهن ناپدید می‌شود. این را وارستگی می‌گویند.

!....hormonology

 

 هورمون... این اسم به گوش شما آشناست، اما احتمالا اطلاعات تان درمورد هورمون هایی که در بدن تان ترشح می شود کافی نیست؛ هورمونهایی که هرروز، در واقع در هر دقیقه، ترشح می شوند و وظایف آن ها آن قدر متنوع است که باور آن ها شاید سخت باشد. شما باید در مورد ارگان هایی که هورمون ها را ترشح می کنند و همچنین درباره تنظیم این هورمون ها، اطلاعات کاملی داشته باشید.


ادامه نوشته

عجیب‌ ترین جمله در زبان انگلیسی

  این جمله با کلمه ای یک حرفی آغاز می شود٬ کلمه دوم دو حرفیست٬‌ چهارم چهار حرفی... تا بیستمین کلمه بیست حرفی نویسنده این جمله یا مغز دستور زبان بوده یا بی کار:

I do not know where family doctors acquired illegibly perplexing handwriting nevertheless, extraordinary pharmaceutical intellectuality counterbalancingindecipherability, transcendentalizes intercommunications incomprehensibleness

ترجمه جمله : نمیدانم این دكترهای خانواده گی این دست خطهای گیج کننده را از کجا کسب میکنند.با این حال سواد پزشکی انها غیر قابل کشف بودن این دست خط ها را جبران کرده و بر غیر قابل کشف بودن انها ( دست خط ) برتری میجوید

مطالب جالب و خواندنی به صورت پاور پوینت

چهل و دو جمله زیبا و آموزنده  ( نکات مدیریتی ) (برای ارائه در مقالات و کتب)

جمله چهل و سه تا پنجاه و هشت ( نکات مدیریتی ) (برای ارائه در مقالات و کتب)

جمله پنجاه و نه  تا نود ( نکات مدیریتی ) (برای ارائه در مقالات و کتب)

جمله نود و یک  تا 120 ( نکات مدیریتی ) (برای ارائه در مقالات و کتب)

جمله  120  تا 150( نکات مدیریتی ) (برای ارائه در مقالات و کتب)


مسلمان!!!!!

جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت :
بین شما کسی هست که مسلمان باشد ؟
همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد ، بالاخره پیرمردی با ریش سفید از جا برخواست و گفت :
آری من مسلمانم
جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت با من بیا ، پیرمرد بدنبال جوان براه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند ، جوان با اشاره به گله گوسفندان به پیرمرد گفت که میخواهد تمام آنها را قربانی کند و بین فقرا پخش کند و به کمک احتیاج دارد ، پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت که به مسجد بازگردد و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاورد
جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید :
آیا مسلمان دیگری در بین شما هست ؟
افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را بقتل رسانده نگاهشان را به پیش نماز مسجد دوختند ، پیش نماز رو به جمعیت کرد و گفت :
چرا نگاه میکنید ، به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمیشود !!!
 
 
خ.م
 

رندگینامه استاد علامه محمد ربیعی

استاد علامه محمد ربيعي

سرزمين كردان همواره بزرگاني را دردامن خود پرورده است كه امروز سربلندي مردم مرهون زحمات و تلاش آنها و مايه فخر و مباهات بشريت گشته اند. از چهره هاي ماندگار كه علي رغم قلت امكانات و عدم همراهي زمانه، پله هاي مدارج علمي را يكي پس از ديگري فتح كرد و چون خورشيدي فروزان درخشيد و با قدم و قلم در طي مسير پرپيچ و خم راهنماي انسان ها شد استاد «ملا محمد ربيعي» را مي توان نام برد.


ادامه را بخوانید
ادامه نوشته

فقر چیست؟!

فقر؛ گرسنگی نیست،
عریانی هم نیست،
فقر؛ همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفته ی یک کتابفروشی می نشیند،
فقر؛ تیغه های برنده ماشین بازیافت است که روزنامه های برگشتی را خرد می کند،
فقر؛ کتیبه ی سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند،
فقر؛ پوست موزی است که از پنجره ی یک اتومبیل به خیابان انداخته می شود،
فقر؛ همه جا سر می کشد،
فقر؛ شب را " بی غذا" سر کردن نیست،
فقر؛ روز را " بی اندیشه" سر کردن است.                                                        به نقل از عصر ايران

از ابوسعيد خدري نقل است كه پيامبر(ص) فرمود :

اللهم إني أعوذ بك من الكفر و الفقر

دانلود نرم افزار بسیار زیبای مکتبه ی فتاوای ابن تیمیه(رح)

در این نرم افزار بسیار زیبا که براش زحمت زیادی کشیده شده ..شما مجموعه ای از فتاوای امام ابن تیمیه رحمت الله علیه را یکجا در اختیار خواهید داشت...حجم این نرمافزار حدود ۸ مگ است و به راحتی قابل دانلود میباشد ..اصلا نترسید.!!!!

آوال برای دوستاش چیز بد نمیاره

تقدیم به همه ی آوالی ها و مردم کرد مسلمان کامیاران

ادامه نوشته

آموزش ویندوز سون pdf

آموزش وینوز7 به صورت ابتدایی برای کسانی که میخوان با 7 کار کنن

تقدیم به همه ی آوالی ها

ادامه نوشته

زنگی نامه ی استیو جابز

زندگی ابر مردی که وقتی میخونید خیلی نظرتون راجع بهش عوض میشه

 

ادامه نوشته

گریه ی خدا!!!!!!

کودکی دیدم باخدایش بازی میکرد...صدایش میزد.... با او قه قه می خندید....تنها ی تنها فقط او وخدا....

با او قایم باشک بازی میکرد. از خدا میخواست چشمهایش را ببندد..بعد قایم میشد و داد میزد...باز کن!! بیا!!

بعد از چند لحظه داد میزد گل گل گل  نتو نستی پیدام کنی!!!! دستمو به گل زدم....

آسمان صاف بود...آفتابی ... بدون ابر....یک روز بسیار زیبا.

کودک از خوشحالیش از ته دل می خندید ...

شنیدم که با صدایی آرام گفت: خسته شدم ...بسته دیگه ... خدایا ... فردا بازم با هم بازی میکنیم... و خوشحال و شاد و البته کمی خسته آرام آرام به طرف  کنار خیابان رفت ... ناگهان پایش لیز خورد...

صدای آه بلنی را شنیدم....پای کودک زخم شده بود .... بعد از کمی گریه و زاری بلند شد و لنگان لنگان در حالی که از خدا قهر کرده بود شکوه کنان اشکهایش را از روی صورتش با سر آستین پاره اش پاک کرد و همانطور که جای اشکهایش روی سیاهی صورتش چون خراشی بر طلا برق میزد ناراحت و افسرده روی کارتون نصف شده ی تلویزیونی زیر سایبان مغازه ای به آرامی و احتیاط تمام که مبادا پایش در د بگیرد دراز کشید و زیر صدا گفت : اگه مامان با بام زنده بودن اصلا منت تورو نمی کشیدم خدا...... ناگهان ابری بر آسمان ضاهر شد و قسم میخورم که دیدم خدا برای کودک گریست...

به امید آنکه پیروان رسول الله (ص) آغوشهای گرمی باشند برای یتیمان

خالد معاضدی

حدیث نبوی

 النبیُ (ص) لمعاذ بن جبل -رضي الله عنه-: « اتَّقِ اللَّهَ حَيْثُمَا كُنْتَ وَأَتْبِعِ السَّيِّئَةَ الْحَسَنَةَ تَمْحُهَا وَخَالِقِ النَّاسَ بِخُلُقٍ حَسَنٍ» [رواه أحمد والترمذي، وحسنه الألباني].

 پیامبر(ص) به معاذ بن جَبَل فرمود: «هر کجا که بودی از خدای متعال بترس و پس از ارتکاب گناه ، کار نیک انجام بده که آن را نابود می سازد و با مردم خوشرفتار باش».

چنان که می بینیم خوشبختی در نگاه رسول الله،صلاةالله علیه،سه ستون بنیادین دارد:

۱) خداترسی و پرهیزکاری

۲)گناه شویی با انجام نیکیها

۳) خوشخویی با دیگران

موسسه خیریه باقیات صالحات

مردم شریف کامیاران
بااهدای سلام و احترام
در راستای تجلی بخشیدن به فرهنگ خیر خواهی و نوع دوستی وخدمت رسانی به نیازمندان جامعه ودستگیری از تهیدستان آبرومند با حفظ کرامت ایمانی و انسانی،موسسه خیریه حمایت از کودکان بی سرپرست و بد سرپرست باقیات صالحات کامیاران با اهداف کمک و یاری رساندن به ایتام،کودکان و نوجوانان بی بضاعت* جمع آوری و سازماندهی کمک های نقدی و غیر نقدی افراد خیر*کمک به رفع آسیب های اجتماعی در جامعه* ارائه برنامه های آموزشی،مشاوره تحصیلی امور فرهنکی وتربیتی و کمک به کودکان و نوجوانان بی بضاعت

و...تاسیس گردید
بی شک این موسسه برای رسیدن به اهداف خود نیازمند حمایت خیر خواهانه شما مردم عزیز می باشد که در ضمن دعوت جهت عضویت،تقاضا می گردد نسبت به اهدای هر گونه صدقه،زکات و   از طریق این موسسه اقدام فرمایید.
توضیح اینکه این موسسه مستقل و غیر انتفاعی می باشد،کلیه درآمد های آن طبق ظوابط شرعی و نیت افراد خیر هزینه خواهد شد.انشاءالله با یاریتان خانه ای خواهیم ساخت که سنگ سنگش یادگار مهر شما باشد و افراد و کودکان زیر سقفش آرام گیرند،رویای دستان همیشه گرمتان،نوازشگر گونه های به رنگ نشسته شان خواهد بود،یاری گرمتان را به انتظار نشته ایم.

چاق سلامتی

سلام ....

گاهی نمی خواهی و میشود....

گاهی نمی شود که نمیشود.....

گاهی هزار دوره دعا بی استجابت است...

گاهی نا خواسته قرعه به نام تو میشود....

گاهی گدای گدایی و بخت یارت نیست....

گاهی تمام شهر گدای تو میشود....

حکمتت را شکر...........

بعضی حرفها رو وقتی میشنوی میشی مث وقتی که یه آهنگ گوش میدی و مث وقتی میشی که داری تو خیابون تو حال خودت راه میری یه دفعه سرت و میچرخونی و چشت میفته به یکی و بعد....

 میری یه جایی که صدتا اکس صدسال نفرستن...

 میدونی چرا؟؟؟

جوابش تو یه جمله ست   :   چون سخن از دل براید لا جرم بر دل نشیند

دوستای عزیز خوشحالم که منم فرصت پیدا کردم در خدمتتون باشم

شماهم خدایی از اون دعاهاتون که خودتون براش کف میکنین بی نصیبم نکنید

تقدیم به همه دختران و سران نازنین کامیارانی


همه در گیر خودند و همه در خود ها گم
چه کسی ما را یافت؟
چه کسی چشم براه می ماند
چه کسی غصّه ی غم های مرا کم دارد
غم بی مهری دل های یخی
غم این کوچه ی بُن بستِ گِلی
کوچه هارا همه شب غسل اشک خواهم داد
کوچه هارا به قدم های دلم خواهم خواند
باز آن پیر زن کوچه ی رسوایی چه دل تنگ من است
آی ……دوره گرد…….. نام مرا جار نزن
ای خدا را تو قسم بر در و دیوار نزن
پچ پچ و همهمه ایی می آید
چه کسی نام مرا می خواند
چه کسی گفت که من؟
پشت دیوار هزاران سخن خاک شده چشم براهت هستم
چه کسی نام مرا بر تن و پیکره ی زخمی تو نقش زده؟!
چه کسی نام مرا می خواند ؟!
چه کسی گفت که..... ؟!؟


عیسی آذرگر


سکوت

زنبورهارامجبورکرده ایم که ازگل های سمی عسل بیاورند 

وگنجشکی که سال هابرسیم برق نشسته ازشاخه ی درخت می ترسد

بامن بگوچگونه بخندم وقتی که دورلب هایم را مین گذاری کرده اند

ماکاشفان کوچه های بن بستیم حرف های خسته ای داریم

این بار پیامبری بفرست که"فقط گوش کند".

خنده بهترین داروست

کتی گوودمن"قصه ای شخصی"

تشخیص داده شدکه من سرطان دارم.من باایمانی راسخ وازصمیم قلب اعتقادداشتم که ازقبل شفاپیداکرده ام.هرروزمی گفتم:"خدایابابت سلامتم شکرت."ومرتباشکرخدارابه جامی اوردم.باتمام وجوداعتقادداشتم که شفایافته ام.خودم رابه نحوی می دیدم که گویی هرگزسرطانی دربدن من حضورنداشته است.

یکی ازکارهایی که برای شفای خودانجام می دادم تماشای فیلم های کمدی بود.این فیلمهاباعث می شودکه ادم فقط بخندد بخندد وبخندد.من من نمی بایستی اجازه می دادم هیچ گونه فشارعصبی واردزندگی ام شودچون همه می دانیم اضطراب یکی ازبدترین چیزهایی است که ممکن است درموقع خوددرمانی به ادم دست بدهد.

اززمانی که بیماری سرطان من تشخیص داده شد تازمانی که شفا یافتم تقریباسه ماه طول کشیدو ان هم بدون هیچ گونه شیمی درمانی وپرتودرمانی بود.

این قصه دلنشین والهام بخش کتی گودمن سه قدرت شگفت انگیزدرحال اقدام راثابت می کند:قدرت قدردانی درشفابخشی وقدرت ایمان به دریافت وقدرت خنده ولذت که بیماری رادربدنمان زایل می کند.

ادامه نوشته

ازقبل روزخودت راخلق کن

پرنتیس ملفورد ثابت می کندکه فکرکردن ازقبل درموردروزخودت چقدرمهم است:

وقتی توپیش خودمی گویی"دیداری خوشایندیاسفری لذت بخش درپیش خواهی داشت"درواقع نیروهاوعواملی را جلوترازجسم خود می فرستی تاترتیب دیداریاسفری خوشایندرابرایت بدهد.

وقتی هم قبل ازدیدار سفریاخریددرخلق وخوی بدی باشی یاازچیزهای ناخوشایند ترس ووحشت داشته باشی نیروهایی نامرئی راجلوترازخودت می فرستی که باعث نوعی اتفاق ناخوشایندمی شود.افکارمایابه عبارت دیگرحالت ذهنی ما همیشه مشغول به کاراست وجلوجلودرحال راست وریس کردن موضوعات خوب یابدبرای ماست.

عده ی زیادی ازمردم مخصوصادرجوامع غربی به دنبال"وقت"می دوندوگله می کنند که به حدکافی وقت ندارند.اگرمدام غرمی زنی که وقت کافی نداری ازحالاموکدااعلام کن که بیش ازاندازه وقت داری وزندگی ات راتغییر بده.

تقصیر از ما نیست

دوستت دارم‌ها را نگه می‌داری برای روز مبادا، دلم تنگ شده‌ها را، عاشقتم‌ها را…

این‌ جمله‌ها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمی‌کنی! باید آدمش پیدا شود!

باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد!
سنت
که بالا می‌رود کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده که خرج کسی نکرده‌ای و روی هم تلنبار شده‌اند!

فرصت نداری صندوقت را خالی کنی! صندوقت سنگین شده و نمی‌توانی با خودت بکشی‌اش . شروع می‌کنی به خرج کردنشان!

توی میهمانی اگر نگاهت کرد ، اگر نگاهش را دوست داشتی،

توی رقص اگر پا‌به‌پایت آمد ، اگر هوایت را داشت، اگر با تو ترانه را به صدای بلند خواند،

ادامه نوشته

خدایا

وقتی که اوضاع خراب می شود...

تنها بازمانده یک کشتی شکسته به جزیره کوچک خالی از سکنه افتاد .
او با دلی لرزان دعا کرد که خدا نجاتش دهد و اگر چه روزها افق را به دنبال یاری رسانی از نظر می گذارند، اما کسی نمی آمد . 
سرانجام خسته و از پا افتاده موفق شد از تخته پاره ها کلبه ای بسازد تا خود را از عوامل زیان بار محافظت کند و داراییهای اندکش را در آن نگه دارد . 
اما روزی که برای جستجوی غذا بیرون رفته بود، به هنگام برگشتن دید که کلبه اش در حال سوختن است و دودی از آن به آسمان می رود. متاسفانه بدترین اتفاق ممکن افتاده و همه جیز از دست رفته بود . 
از شدت خشم و اندوه درجا خشک اش زد............ فریاد زد: " خدایا چطور راضی شدی با من چنین کاری کنی؟ "
صبح روز بعد با صدای بوق کشتی ای که به ساحل نزدیک می شد از خواب پرید. کشتی ای آمده بود تا نجاتش دهد . 
مرد خسته، از نجات دهندگانش پرسید : شما از کجا فهمیدید که من اینجا هستم؟
آنها جواب دادند: ما متوجه علائمی که با دود می دادی شدیم .
وقتی که اوضاع خراب می شود، ناامید شدن آسان است. ولی ما نباید دلمان را ببازیم ..........
چون حتی در میان درد و رنج دست خدا در کار زندگی مان است .
پس به یاد داشته باش ، در زندگی اگر کلبه ات سوخت و خاکستر شد، ممکن است دودهای برخاسته از آن علائمی باشد که عظمت و بزرگی خداوند را به کمک می خواند .

 

همان شیر آبی که درgoogle earth نماد کامیاران شده( زیبا هم هست)

هرچه میکنم نمی توانم ... چه کار کنم..؟

روزها ست که میخواهم تغییر کنم.. از هر دری که وارد میشوم بنبست است   در بزرگی و مهربانی خدا شکی ندارم ولی.. سخت بنیاد دلم سست است

هر روز صبح توبه میکنم  امیدوارم تغییر کنم اما باز مرتکب گناه میشوم .. گاه تا چند ساعت بعد از گناهانم نمیتوانم نماز بخوانم از رویاروویی با خدایم شرم دارم...

گاه وقتی دارم نماز میخوانم باخود فکر میکنم که الان است که رحمت خدا از من برگردد... چه کار کنم..؟

 خدایا ...!

در این دنیا میدانم که از من بدتر ها را داری و میبخشی... اما... " گویند کریمست و گنه می بخشد...گیرم که ببخشد ز خجالت چه کنم؟"

گاه دلم سرشار از التماس میشود  : خدایا اجاز ه بده از گناهم برگردم ولی باز دفعه ی قبلی که توبه کردم را به یاد می آورم و خجالت زده می شوم .. متوجه میشوم که این توبه ام هم انگار سخت سست تر از بنیادم است... انگار بنایم را بر آب است که هر چه بیشتر سنگین تر میشود در آب بیشتر فرو میرود ورو به غرق شدن می گذارد... دنبال آغوشی میگردم چون آغوش رسول الله (ص)..باشد

آن هنگام که : جوانی با داد و هوار نزد رسول الله آمد که یا نبی بگذار گناه کنم! رسول الله اورا نزد خود خواند و برایش دعایی کرد. گویند آن جوان میگفت از آن به بعد بد ترین کار نزد من گناه کردن بود.


برگرفته از وبلاگ شیر کردستان- نویسنده:خالد معاضدی