روز اولی که میخواستم با این وبلاگ همکاری کنم در یه لحظه یاد یه واقعه افتادمکه یه کتاب نوشته بودم و همراه یکی از دوستان رفتیم خونه ی یکی دیگه از دوستامون و خواستم نظر اون رفیق رو درمورد نوشته هام بدونم . چند خطی خوندم و در کمال ناباوری با واکنش مبهوت کننده ی اون برادر روبه رو شدم که سخت در مقابل نوشته م جبهه گرفت و کم مونده بو بگه کافر شدی!!

یه لحظه به خودم گفتم توی کامیاران نمیشه آزاد فکر کرد و با دیگران در میان گذاشت ولش کن این همکاری به هیچ جا نمی کشه

بعد دوباره به خودم گفتم شاید باید شروع کرد شاید باید استارت روشن فکری رو زد شاید باید اینطوری ظرفیتها رو بالا برد تحمل شنیدن مخالف رو هم ایجاد کرد و دوباره مصمم شدم

درهمین افکار بودم که باز یاد وحید افتادم همه میشناسیدش وحید بابا صفری نمیدونم راضیه که اسمش رو میارم یانه ولی امید وارم ناراحت نشه .اون همیشه وقتی میخواستم یه کاری بکنم بهم هشدار میداد

ویادآوری میکرد که اینجا کامیارانه نمیشه بعضی کارها کرد همه در برابرت می ایستن برات بد میشه واز این نصیحتها و الحق که همیشه هم راست میگفت وبه واقع گاهی بهش میرسیدم .

ولی بازهم گفتم این وبلاگ اولین تجربه ی ماست یه فضای جدیده اگه استقبال بشه میشه یه کارهایی کرد هدف من هم ایجاد فرهنگ دریافتن مخالف بود میخواستم یه جوری بشه بچه ها بتونن مخالف خودشون رو هم تحمل کنن حداقل دلسوزانه راهنماییش کنن مخالفت های مدلل داشته باشن نه متعصبانه ی کور .

درنهایت خودم رو راضی کردم که با این شرایط بازهم بیام جلو گفتم اینجا منهم به صرف کامیارانی ومسلمان بودنم و اینکه بابچه ها دوستم حق دارم و صد البته به عنوان یک انسان حق اظهار نظر هم دارم .

ولی دوستان من اینجا دعوت به افکار خودم نمیکنم که به زعم برخی از دوستان مخرب کفر آمیز شرک آمیز وخلاف اسلام اند دارم افکارم رو فقط میگم همین !!

انتظار دارم دلسوزانه و مدلول جواب بشنوم اینجا جاییه برای ارتباط رفع مشکلات ودر صورت ایجاد فضایی سالم رشد وشکوفایی فکری و عقلی ودینی

دکتر سروش وقتی اولین مقاله ش به صورت رسمی وارد کردستان شد خیلی جالب بود که بدون توجه به محتویات بحثش فوری تکفیر شد . من برایم جالب بود که چرا !! وبرآن شدم که علت را دریابم وقتی جویاشدم گفتند دکتر گفته : قرآن کلام محمد

بعد گفتم خوب منظورش چیست ؟ گفتند منظئر یعنی چه ؟ قرآن کلام خداست و این حرف کفر است ومتوجه شدم هیچ کس مقاله را تا آخر نخوانده یعنی اصلا فکرهای متعصب اجازه نداده بود از واقعیت پرده برداشته شود اگرچه دکتررا تصدیق نمیکنم و تکذیب هم نمیکنم ولی این مثال زا زدم که کوری خودمان و عدم تحمل دیگری را اثبات کنم

در کل من هستم میگم و فریاد میزنم و هرگز از پای نمی ایستم و هنوز معطل اصلاحم..موفق باشید

به امید خدا