كشتار وحشيانه مسلمانان در ميانمار به دست مردم با حمايت دولت

ستاد حقوق بشر با انتشار بیانیه‌ای اخبار مربوط به کشتار گسترده مسلمانان  توسط بودائيان افراطي در ميانمار كه با حمايت كامل دولت انجام مي شود  را نگران کننده دانسته و از مسئولان این کشور خواسته است تا اقدامی فوری برای پایان دادن به این خشونت‌ها بعمل آورند.

هم اکنون قریب به 200 هزار مسلمان آواره و بی خانمان در میانمار وجود دارند و آمار کشته ها به بالاتر از 52 هزار نفر رسیده است در حالی که بیش از 50 روستا و 26 مسجد کاملا به آتش کشیده و ویران شده اند.

«آنگ سوچي» نماد دموكراسي خواهي در ميانمار و برنده جايزه صلح نوبل سرانجام پس از مدت ها سكوت در مقابل نسل كشي مسلمانان در اين كشور توسط بودائيان، گفت: مسلمانان ميانمار جزو اين كشور نيستند و بايد اخراج شوند
 
اين موضع در حالي از سوي وي اتخاذ مي شود كه در يك سال گذشته بيش از 52 هزار نفر از مسلمانان ميانمار توسط بودائيان هم كيش خانم سوچي قتل عام شده و هزاران نفر ديگر نيز از خانه و كاشانه خود آواره شده اندشمار زيادي از مسلمانان برمه اي توسط بودایی هاي تندروي اين كشور كشته شده اند و شمار زيادي از آنها نيز با قايق و از طريق دريا به سمت بنگلادش رفته اند. اين در حالي است كه ماموران مرزي بنگلادش نيز پس از آنكه به مسلمانان برمه اي مقدار كمي آب و غذا داده اند آنها را با وجود درخواست هاي سازمان ملل مجبور به بازگشت به داخل دريا كرده اند.

 عايشه صلحي، يك زن مسلمان برمه اي  در مصاحبه با روزنامه مصري الوطن از اين گفته است كه بودايي هاي اين كشور، مسلمانان را بين خوردن گوشت خوك و نوشيدن شراب يا مرگ مخيّر مي كنند و مسلمانان برمه مرگ را بر اين نوع زندگي ترجيح مي دهند .


ادامه نوشته

دل نوشته

در بی كران زندگی دو چیز افسونم می‌كند:

آبی آسمان را كه می‌بینم و می‌دانم كه نیست

خدا را كه نمی‌بینم و می‌دانم كه هست... 

جواب آوالی ها

یکی ازطرفداران آوال مطلبی راازمطالب این وبلاگ مطالعه کرده وبرای ماجوابی فرستاده که خواستار قراردادن آن درمطالبمان شده که البته چون مااین قول رادادیم مطلب این دوست عزیزرادرمطالبمان قرارمیدهیم.

به نام حق.

می نویسم به نام حق که نام آشنای خدا را این روزها اولین راه برای قسم های دروغمان و به قول بعضیها دک کردن بکار میبریم.

تقدیم به تمامی مادران و خواهران:

سلام مادرم،

مادرم شنیده ام خواهرم عاشق شده . . . شنیدم شبها در رؤیا هم آغوش عشقش شده . . .مادرم بگو ببینم مردش مرد هست؟ مادرم این روزها گرگها نقاب مردانگی زده اند . . . گرگها مردانگی را به سخره گرفته اند . . . مادرم از کودکی به دخترت آموختی بکارت تنش ناموس جماعت ماست؟ بگو بدانم هیچ گفتی بکارت دلش قیمتش چند است؟

مادرم میترسم . . .

میترسم از نازکی بکارت دلش و درندگی این قوم مرد نما . . . به خواهرم بگو بکارت دلش جلوه زن بودن اوست، به او بگو دلش را به حجله کسی برد که زن بودن را می فهمد . . . که لایق لطافت اوست  . . . )

 

نوشته ای را در این وبلاگ خوانده ام با نام "پدر و مادرم،ما آمده ایم تا درس بخوانیم"،من نویسندگی را نمیدانم اما از کتابهای دبیرستانم به یاد دارم که یک نویسنده باید عدالت و صداقت داشته باشد،اما آیا نویسنده آن نوشته هم عدالت و صداقت را رعایت کرده؟

آری لب ماتیک زده،ابروی نازک شده،والبته ته ریشهای زیبا و مدل دار،پیراهنها و مانتوهای تنگ،شلوارهای جین چسبان که امروزه پسرها پوشیدنش را بهتر از دختران آموخته اند حتی آن پسرک کوردی که ترم اول دم از اصالت لباسش میزد،همه وهمه برای تصاحب علم لازم نیست.

اما شما نویسنده گرامی که نوشته اید مادرش زنگ زده به دروغ گفته "دارم درس میخوانم"،نگفته به بازار میرود تا چادر دو نفره ای را برای بیرون رفتن با دوستش مهیا کند، و حاصل زحمات پدر و مادرش را به کارت شارژ داده واولین معنی دانشگاه را به چیزی صد البته تنها به نام عشق نه معنای حقیقیش تفسیر کرده، آیا عادلانه نبود طرف دیگر داستان را نیز می نوشتید؟

آنکه 2 ساعت از 24 ساعتش را برای معشوقه اش وقت تلف کردن میداند که در طول6 ماه میشود 360ساعت آیا باقی 22 ساعتش را که می شود 3960 ساعت همه به مطالعه و کسب مدارک معتبر پرداخته؟

آنکه در همان ترم اول با دختر یا پسری آشنا شده وبا او مثل محرم رفتار کرده و حتی به خود اجازه داده به او وعده ازدواج دهد و همه اینها را گذرانده حال اگر به گفته شما از خواب غفلت بیدار شود و بفهمد برای چه به دانشگاه آمده چکار کند؟ آیا از اول روی سردر دانشگاه نوشته بودند"فروشگاه همسر"؟؟که بعد از وارد شدن به زندگی انسان دیگری تازه می فهمد برای چه به دانشگاه آمده؟

آیا میان شرمندگیهایت برای او هم نوشتی:

برای این نوشته ناعادلانه ام از قربانیان این اتفاق شرمنده ام،

معشوقه ام شرمنده ام که مینویسم وقتم را با تو تلف کرده ام اما نزد تو چیز دیگری میگفتم.

نوشته اید:"  پدر و مادرم شرمنده ام که چشمان  منتظر شما را به نگاه نامحرم دیگران فروختم"،

آیا برای همان نامحرم هم نوشته اید"شرمنده ام که پاکیت را با خودخواهی و جو گیری های اوایل دانشگاهم گرفتم"؟

نوشته ای" شرمنده ام که عرق پیشانی شما را صرف پیامک های شبانه کردم"

آیا برای او هم نوشتی"شرمنده ام که تمام آن پیامک ها دروغی بیش نبود و تنها دست نوشته های دفترچه دوستم بود"؟

شاید او با همان پیامک هایت زندگی ساخته در رؤیایش!

نوشته ای" شرمنده ام که آبروی چندین ساله شما را بازیچه دیگران کردم."،

آیا برای او هم نوشته ای "شرمنده ام که آبروی تو و پدر و مادر تو را نیز به بازیچه گرفتم"؟

نوشته ای" شرمنده ام که قول هایم را از یاد بردم"،

آیا برای او هم نوشتی "شرمنده ام که قول واهی دادم"؟

نوشته ای "روحم را در بند کردند  اسیر فتنه ام کردند"،

آیا تو روح او را در بند نکردی؟

آیا نوشته ای "شرمنده ام که تو را قربانی خوشگذرانی هایم کردم،روحت،جسمت و زندگیت را اسیر سخنان زیبایم کردم، و حال اینگونه بی رحمانه دیگران را نیز به بیدار شدن از خواب غفلت و خواباندن وجدانشان فرا می خوانم"؟

بگذار من که دم از وجدان می زنم بنویسم،از زبان دخترکی که شاید پدر و مادرش سالها او را از نگاه نامحرمان و دندان تیز گرگهای زمانه حفظ کرده اند،دخترکی که شاید ماتیک می زند،لوکس میپوشد اما از ساده ترین مسایل جنسی بی اطلاع است که امروز  تبدیل می شود به :

                                          "باکره ای که نزاییده مادر شد"! :


ادامه نوشته

کار خدا بی حکمت نیست

کار خدا بی حکمت نیست

   ارارسال به 100 درجه کلوب دات کامسال به 

تنها بازمانده یک کشتی شکسته به جزیره کوچک خالی از سکنه افتاد.

او با دلی لرزان دعا کرد که خدا نجاتش دهد و اگر چه روزها افق را به دنبال یاری رسانی از نظر می گذارند، اما کسی نمی آمد.

سرانجام خسته و از پا افتاده موفق شد از تخته پاره ها کلبه ای بسازد تا خود را از عوامل زیان بار محافظت کند و داراییهای اندکش را در آن نگه دارد.

اما روزی که برای جستجوی غذا بیرون رفته بود، به هنگام برگشتن دید که کلبه اش در حال سوختن است و دودی از آن به آسمان می رود. متاسفانه بدترین اتفاق ممکن افتاده و همه جیز از دست رفته بود.

از شدت خشم و اندوه درجا خشکش زد............ فریاد زد: خدایا چطور راضی شدی با من چنین کاری کنی؟

صبح روز بعد با صدای بوق کشتی ای که به ساحل نزدیک می شد از خواب پرید. کشتی ای آمده بود تا نجاتش دهد.

مرد خسته، از نجات دهندگانش پرسید: شما از کجا فهمیدید که من اینجا هستم؟

آنها جواب دادند: ما متوجه علائمی که با دود می‌فرستادی شدیم.نوشته شده تو سط حامد عبدی

تشكيل NGO ئامانج (انجمن همیاران سلامت کامیاران)

با سلام بر ئاواليان و همشهريان محترم

انجمن همياران سلامت كامياران با هدف ارتقا سطح آگاهي و فرهنگ جامعه كامياران با استفاده از تكنيك دانش محوري  و بهره گيري ازمتد آموزشي آمار گيري و برگزاري كلاس هاي آموزشي و .... شروع به كار كرد. 

در اولين قدم اين انجمن قرار است كه با نمونه گيري از جامعه آماري منطقه كامياران كهنه به گردآوري اطلاعات در مورد بيماري اعتياد بپردازد.

ازعلاقه مندان جهت كمك به اين امر خدا پسندانه دعوت به همكاري مي آيد كه با عضويت در انجمن كمكي در راستاي  نيل به اين اهداف باشند.

آدرس :  خيابان مصطفي خميني ، انجمن همياران سلامت كامياران (ئامانج)

ادامه نوشته

افتتاح اولين سايت پرواز بلند  پاراگلايدر در ايران ( شهر كامياران)

با سلام به ئاواليان و همشهريان  محترم

سايت  پرواز اوراز كه اولين سايت بلند براي پرواز پاراگلايدربا ارتفاع 800 متري  در ايران مي باشد در مسير شهر كامياران به سنندج واقع  بر روي سد گاوشان با جاده دسترسي از روستاي لاين  به طرف تپه بان راخ افتتاح گرديد ، لازم به ذكر مي باشد بعد از كشور تركيه اين سايت پرواز از لحاظ ارتفاع پرش و خصوصيات منحصر به فرد سد در خاورميانه در جايگاه دوم قرار دارد.

در متهم کردن دیگران عجله نکنیم!!!

در متهم کردن دیگران عجله نکنیم!!!

مردی متوجه شد که گوش همسرش سنگین شده، به نظرش رسید که همسرش باید سمعک بگذارد ولى نمی‌دانست این موضوع را چگونه با او درمیان­ بگذارد. بدین خاطر، نزد دکتر خانوادگی‌شان رفت و مشکل را با او درمیان گذاشت.

دکتر گفت براى این که بتوانى دقیق‌تر به من بگویى که میزان ناشنوایى همسرت چقدر است آزمایش ساده‌اى وجود دارد. این کار را انجام بده و جوابش را به من بگو:

ابتدا در فاصله ۴ مترى او بایست و با صداى معمولى مطلبى را به­ او بگو. اگر نشنید همین کار را در فاصله ٣ مترى تکرار کن. بعد در ٢ مترى و به همین ترتیب تا بالاخره جواب دهد.

آن شب، همسر آن مرد در آشپزخانه سرگرم تهیه شام بود و خودِ او در اتاق تلویزیون نشسته بود. مرد به خودش گفت الان فاصله ما حدود ۴ متر است. بگذار امتحان کنم. سپس با صداى معمولى از همسرش پرسید: خانم شام چى داریم؟ جوابى نشنید.

بعد بلند شد و یک متر جلوتر به سمت آشپزخانه رفت و دوباره پرسید: خانم شام چى داریم؟ باز هم پاسخى نیامد.

باز هم جلوتر رفت و از وسط هال که تقریباً ٢ متر با آشپزخانه و همسرش فاصله داشت گفت: خانم شام چى داریم؟ باز هم جوابى نشنید.

باز هم جلوتر رفت و به در آشپزخانه رسید. سؤالش راتکرار کرد و باز هم جوابى نیامد.

این بار جلوتر رفت و درست از پشت سر همسرش گفت:

خانم شام چى داریم؟

زنش گفت: مگه کرى؟ براى پنجمین بار میگم: خوراک مرغ!

نتیجه اخلاقی:
مشکل ممکن است آن طور که ما همیشه فکر می‌کنیم در دیگران نباشد و شاید در خود ما باشد.

 

منبع : سایت ایلاف


انتقاد بر انتقاد

با سلام به تمام همشهریان محترم و دوستان گرامی و هاوریان محترم وبلاگ اوال.

با توجه به دغدغه های فکری و حساسیت های ذهنی دوستان محترم و شورای نویسندگان وبلاگ اوال

برای رفع مقداری هر چند اندک از نیازهای ضروری جامعه بویژه مسایل اجتماعی و فرهنگی مربوط به

شهر عزیزمان کامیاران تصمیم دوستان دلسوز برای ایجاد فضای مجازی وفعالیت در فضای وبلاگ برای ارایه

خدمات علمی وفرهنگی منجر به تولد وبلاگ اوال شد.اما در طول چهار ماه فعالیت وبلاگ اوال با نتقادات

مختلفی که گاه صمیمی و محترمانه و گاه تند و بی انصافانه بود مواجه بودیم.

اما انچه که مرا به نوشتن این مطلب وادشت بیان مسایل مختلف مربوط به نحوه ایجاد وبلاگ و نوع

فعالیت جمعی دوستان اوالی میاشد.

اما نیاز ضروری که منجر به بی تابی من برای جواب دادن نحوه انقادات احساس میکردم دلیل اصلی من

 برای نوشتن بود.امیداوارم با اگاهی دوستان از این مطلب برای هر چه مفیدتر بودن وبلاگ استفاده

شود.ولاغیر...

از تمامی دوستان خواهشمندم پس از خواندن مطلب به دوستان دیگر هم ابرای مطالعه این مطلب

اطلاع دهند.که شاید برای نحوه انتقادات و درک شرایط نویسندگان مفید باشد.

ادامه نوشته

مثل مداد باش تا به آرامش برسی...

برای رسیدن به آرامش

 

در مداد ۵ خاصیت وجود داره که اگه به دستشون بیاری تموم عمرت به آرامش میرسی :

 

1- میتونی کارای بزرگ کنی ، اما نباید هرگز فراموش کنی دستی وجود داره که هر حرکت تو را هدایت می کنه...

 

اسم این دست خداست ، او باید تو رو همیشه در مسیر اراده ش حرکت بده.

 

2 - گاهی باید از اون چه که می نویسی دست بکشی و از مداد تراش استفاده کنی...

 

این باعث میشه مداد کمی رنج بکشه اما آخر کار نوکش تیزتر میشه ، پس بدون که باید رنجهایی رو تحمل کنی چرا که این رنج باعث میشه انسان بهتری بشی.

 

3 - مداد همیشه اجازه میده برای پاک کردن یک اشتباه از پاک کن استفاده کنیم...

 

بدون که تصحیح یک کار خطا ، کار بدی نیس و در واقع برای اینکه خودت رو در مسیر نگه داری مهمه.

 

4 - چوب یا شکل خارجی مداد خیلی مهم نیس، ذغالی که داخل چوبه اهمیت بیشتری داره...

 

پس همیشه مراقب باش درونت چه خبره؟

 

۵ - و سرانجام مداد همیشه اثری از خود به جا میزاره...

 

بدون هر کاری که توی زندگی میکنی ردی به جا میزاره و سعی کن نسبت به هر کاری که میکنی ، هوشیار باشی و بدونی چه می کنی.

مقایسه حقوق بشر از دیدگاه اسلام و قوانین جهانی حقوق بشری

 

حقوق بشر در اسلام

اساسات حقوق بشر در عصر حاضر، به ويژه بعد از اينكه در ميثاق ها و اعلاميه هاي مشخصي چون اعلاميه حقوق بشر فرانسه، امريكا، انگلستان، اروپا و اعلاميه جهاني حقوق بشر، تبلور يافت، از بالاترين مراجع  براي قانونگذاران، قضات، سياستمداران و دست اندركاران امور اخلاقي و تربيتي به حساب مي رود. به اندازه اي كه مرزهاي حاكميت ملي دولت ها و گروهاي قومي و يا حاكميت و مرجعيت هاي ديني را در نورديده و يا هم در مرتبه ي بالاتري از آنها قرار گرفته است.پذيرفتن بالادستي و حاكميت اساسات حقوق بشر، اكنون اساس و حتي شرطي براي همنوايي با تمدن و بهره مندي از بركت هاي مشروعيت بين المللي است. به نام همين حقوق بشر بسا از اصول اساسي قانون بين الدول، چون اصل حاكميت ملي و منع مداخله در امور داخلي كشورها، كه تا پايان جنگ سرد مراعات و احترام مي گرديد، زيرپا گذاشته شد.
امروز مداخله تحت نام حمايت از اساسات حقوق بشر و آنچه مشروعيت بين المللي خوانده مي شود، در همه اشكال و صورت هاي آن، حتي نظامي، مشهود است، كه جنگ خليج و نمونه هاي بعدي آن گواهي براين مدعي اند.
آشكار است كه اعلاميه هاي حقوق بشر – به خصوص اعلاميه جهاني سال 1948 و پيوست هاي آن در پايان دهه هشتاد كه از سوي سازمان ملل متحد صادر گرديد و بهترين نمونه اين اعلاميه ها را به نمايش مي گذارد- نتيجه پيشرفت و انكشاف تمدني دراز مدت در غرب است. اين اعلاميه ها در ذات خود پيامد و ثمره فلسفه خردگرا و مبادي قانون طبيعي و نتيجه جنگ هاي ويرانگر ميان عقل و دين در غرب است. جنگ هايي كه در يك طرف آن توده هاي مردم با شعار: آزادي، حق تعيين سرنوشت و بهره مندي از خيرات و بركت هاي اين جهان به اساس محوريت انسان در گيتي و قدرت مطلق عقل در فهم كائنات و سازماندهي زندگي قرارداشتند و در طرف ديگر كليسا و قدرت و سيطره ي مطلق و خون آشام آن كه براي قرن هاي متمادي با دنيايي از جهل، تاريكي و عقب ماندگي بر مردم حكومت كرده بود.
پيامد اين درگيري پيروزي عقل و غلبه علم بود. مردم حق خويش را بازيافتند و حكومت و تسلط جابرانه كليسا برعقل و ضمير انسان ها و نظام زندگي درهم ريخت. در عوض دولت هاي قومي سكولار پا به عرصه وجود گذاشته، عقل، آزادي و اراده عمومي را مقدس شمردند، و در پي اين تحول كليسا به حاشيه رانده شد. قانون طبيعي -كه در اعلاميه هاي حقوق بشر تبلور يافته است- و اراده عمومي مردم به عنوان اصل مشروعيت دولت، اساس فلسفي قانون گذاري و قوانين اساسي قرار گرفتند. پارلمان در اين معادله ي جديد جاي قدرت پاپ را اشغال نمود و محاكم مدني جاي محاكم كليسا را.

در اين بحث و برداشت تلاش خواهيم نمود موقف اسلامي را در رابطه به مسئله حقوق بشر، آنچنانكه در اعلاميه جهاني حقوق بشر بازتاب يافته است، بيان نماييم و به اين موضوع بپردازيم كه: آيا براي حقوق بشر اصلي دراسلام وجود دارد ياخير؟ اگر دارد، اساس و مضمون آن چيست؟ و تا چه حد در تاريخ مسلمانان حضور داشته است؟ و رابطه ي آن با اعلاميه هاي حقوق بشر چگونه مي باشد؟


ادامه نوشته